هرکه دل بر چون تو دلداري نهد

شاعر : انوري

سنگ بر دل بي‌تو بسياري نهدهرکه دل بر چون تو دلداري نهد
روزگارش اين چنين خاري نهدوانکه را محنت گلي خواهد شکفت
خويشتن را با تو در کاري نهدوانکه جانش همچو دل نبود به کار
آرد و در دست خونخواري نهدتحفه سازد گه گهم آن دل ظريف
بو که روزي دست بر ياري نهدنيک مي‌کوشد خدايش يار باد
خود کسي بر دل ازو باري نهدعشق گفت اين هجر باري کيست و چيست
تا به وصلت روز بازاري نهدبار پاي اندر ميان خواهد نهاد
اينت سودا و هوس آري نهدهجر گفت از جانب تو راست شد
انوري سر در ميان باري نهديار پاي اندر ميان ننهد وليک